در کتاب مقدس، در مورد پرستش خدا، که اغلب ظاهری و از روی احساسات به شباهت رسوم و عادات دنیوی، انجام می گیرد می خوانیم که خدا می فرماید: "این قوم با زبان خود مرا می پرستند ولی دلشان از من دور است. پرستش ایشان مراسمی است توخالی و انسانی" (اشعیا ۲۹:۱۳). همچنین: "زیرا خریده شده اید از قید روشهای بیهودۀ زندگی که از نیاکان خود آموخته بودید" (اول پطرس ۱:۱۸).
پرستشِ حقیقی حالتی است که در آن درون یا باطن ما نه ظاهر ما، در اثر قدوسیت و پاکی خدا بیدار و حساس می گردد. انسان چنان شیفته و سر سپردۀ پروردگار می شود، که همۀ استعدادها و ارادۀ او تحت کنترل خدا در می آیند. فهم و شعور او از حقایقِ خداوند تغذیه و توسط کلام خدا هدایت می شوند. او به:
"هر چه راست و خوب و درست است، می اندیشد و در بارۀ چیزهایی که پاک و زیباست و در بارۀ صفات خوب و پسندیدۀ دیگران تاًمل می کند، به چیزهایی که می تواند خدا را برای آنها شکر کند فکر می کند." (فیلپیان ۴:۸).
آری، در پرستش، دل از شرارت، حسد، سوظن و طمع، خالی و از محبت خدایی پُر می شود. انسان در حالی که مالامال از نیکویی، فروتنی و مهربانی است، به سوی خدا و همنوعان خود متمایل می گردد. تصّورات ما بوسیلهً تفکر در بارۀ عظمت، زیبایی و کبریائی خدا تصفیه می گردند. در نتیجه:
"بدنهای خود را به عنوان قربانی زنده و مقدس که پسندیدۀ خداست، به او تقدیم می کنیم. زیرا عبادت روحانی معقول ما همین است" (رومیان ۱۲:۱). اینست پرستشی که شایسۀ نام مقدس خداوند می باشد! *-منظور از بدنها غرایز و قابلیتهایِ بدن است. نه آنکه می بینیم. نگاه کنیم به رومیان ۶ : ۱۳-۱۴ ....
اینست خدمت روحانی پرستشی که مورد پسند خدا و شایستهً نام مقدس اوست.
باید توّجه نمائیم، مبادا گول بخوریم و پرستش را به مصداق این مصرع معروفِ "پرستش بجز خدمت خلق نیست." تنها در خدمت به دیگران معنی کنیم، غافل از اینکه خودِ خدمت به دیگران قسمتی از پرستش حقیقی می باشد.
امید است وقتی که در پرستش (دسته جمعی و یا انفرادی) به حضور خدا با احترام تمام (در ظاهر و باطن) می رویم، همیشه نکات بالا را در نظر داشته باشیم تا پرستش ما در روح و راستی انجام گیرد و مقبول درگاه خدایی که طالب چنین پرستندگان میباشد بگردد (یوحنا ۴:۲۳-۲۴). و از او برکت یابیم.