"خدا یکی است و به جز او خدایی نیست" (مرقس۳۲:۱۲).
آیۀ فوق، شش قرن، بعد از مسیحیت که اسلام روی کار آمد وردِ زبانِ مسلمانان شد. (در زبان عربی نام خدا، الله ترجمه شده،) که آن همان خدایی است که انجیل او را در آیاتِ (دوم قرنتیان ۴: ۴ و ۱۱: ۱۴). مکشوف ساخته و قوای اهریمنی آن را در زبان عربی بر روی پرچمهای جنایتکاران و آدمکشان که بویی از انسانیت نبرده و دنیا به خود ندیده است، قرار داده تا همه بدانند انسان که اشرف مخلوقات است بدون ایمان به خدایی که "محبت" است تا چه درجه پست فطرت و خونخوار می تواند باشد. نام خدا در زبان سریانی، که قسمتی از کتاب مقدس به این زبان ترجمه شده است، اَ لَ هَ است که مخفّف آن، اَ لَ، ورد زبان آشوری ها است.
برای رفع این مشکل، لازم است خدای واحد حقیقی را با مطالعۀ دقیقِ کتاب مقدس؛ تنها کتابی که خدا در آن بوسیلۀ الهامِ روحش با ما سخن گفته و میگوید، بشناسیم و به عظمت و کبریائی او پی ببریم و محبت عظیم او را در دل احساس کنیم. آنوقت با درخواستِ هدایت از روح القدس، صدای او را در هر یک از آیات زیرین که می خوانیم، در روح و روانمان بشنویم، بفهمیم، به دل بگیریم. تا حقیقتِ خدا بر ما بطور کامل روشن شود. انجیل، که بمعنیِ "خبرِخوش" است، خدا را این چنین بر ما مکشوف و شناسانده است: †- "خدا در جسم ظاهر شد" (اول تیموتائوس ۳: ۱۶). †- "خدا در مسیح بود و جهان را با خود آشتی میداد" (دوم قرنتیان ۵: ۱۹). †- مسیح در دعا به خدا می گوید"حیات جاودانی اینست که ترا خدایِ واحدِ حقیقی و عیسی مسیح را که فرستادی بشناسند" (یوحنا ۱۷: ۳).
این خدای واحد حقیقی خدایی پر از فیض و رحمت و محبت است. ما اوجِ این محبتِ عظیم او را در صلیب عیسی مسیح می بینیم که به خاطر آمرزش گناهانِ آنانی که به او ایمان می آورند- ایمانی مانند ایمان کودک به والدین خود- یعنی او را نجات دهنده و مولای زندگی خود دانسته و از او اطاعت می کنند، جان فدا می کند و بوسیلۀ روح القدس آنان را روحاً از نو می آفریند. بلی، این است خدایِ واحدِ حقیقیِ زنده که: "یکی است و به جز او خدایی نیست!" خدایِ قادر مطلق که خود را در سه اقنومِ (پدر، پسر، روح القدس)، بر بشر مکشوف فرموده است!اسم او عجیب است.
"بچشید و ببینید که خداوند نیکو است خوشا بحال شخصی که بر او توّکل دارد"(مزمور ۳۴:۸). داستان واقعیِ زیر ، گویایِ زنده ای است از حقیقت تابناکِ آیۀ فوق: در سالن بزرگ اجتماعات شهر مردم برای شنیدن سخنرانیِ مردی که مُنکر وجود خدا بود دعوت داشتند. سخنران حملات سختی بر ایمانداران که به این دو آیۀ اساسیِ انجیل ایمان کامل دارند می کرد: "او(خدا)هست و به جویندگان خود پاداش می دهد" (عبرانیان ۱۱:۶). "خدا در مسیح بود و جهان را با خود مصالحه می داد" (دوم قرنتیان ۵:۱۹).
و می گفت، فکر نمی کنید که این مسیحیان عقلِ خود را از دست داده اند که به این چیزهایِ بی معنی ایمان می آورند؟ بعد با تشکر از مردم که به سخنان او گوش دادند، با غرور تمام از آنان خواست که اگر کسی سوالی دارد جلو بیاید و سوال خود را مطرح کند. در این هنگام، مرد سالخورده ای از آن ته سالن دست بلند کرد و اجازه خواست جلو بیاید. سخنران با خوشحالی از او دعوت کرد جلو بیاید و هر آنچه را که در دل دارد با جماعت در میان بگذارد. مردم با بی صبری تمام در انتظار شنیدن سوال این مرد سالخورده بودند. او بدون اعتنا به آهستگی قدم بر می داشت، به طوریکه سخنران چندین بار از او خواهش کرد که کمی عجله کند. وقتی که به آن بالا رسید، رو به جماعت کرد و مشغول پوست کندن پرتقالی شد که با خود داشت. این کارِ او سخنران را بیشتر ناراحت کرد و با پرخاش از او خواست تا زودتر حرفش را بزند. مرد سالخورده تکه ای از پرتقال را در دهانش گذارد و از سخنران پرسید:خوشمزه است؟
سخنران با عصبانیت و تمسخر جواب داد: تو داری پرتقال را می چشی، از من میپرسی خوشمزه است؟ پیرمرد جواب داد: حق با شما است زیرا شما این پرتقال را نچشیده اید تا مزۀ آن را بدانید. پس چگونه است که به خود اجازه می دهید، در بارۀ خدایی که نمی شناسید و نیکوئی او را نچشیده اید، این چنین بی پروا و گستاخانه سخن بگوئید. خدایی که: "جهان و آنچه در آنست آفرید" و " در اوست که زندگی و حرکت و هستی داریم" (اعمال رسولان ۱۷: ۲۴ و ۲۸). خدایی که از فیض و محبتِ بی کران خود، به خاطرِ نجات انسان از هلاکت ابدی (نتیجۀ گناه): "به صورت انسان ظاهر شد روح القدس حقانیتش را ثابت نمود ، فرشتگان او را دیدند. مژدۀ او در میان ملتها اعلام شد در جهان، مردم به او ایمان آوردند، و با جلال به عالم بالا ربوده شد" (اول تیموتاوس ۳:۱۶).
خدایی که: "جهانیان را آنقدر محبت نمود که پسر یکانۀ خود را داد تا هر که به او ایمان بیاورد هلاک نگردد بلکه صاحب حیات جاودان شود" (یوحنا ۳:۱۶). خدایی که:"پسر یگانۀ خود را دریغ نداشت بلکه او را در راه همۀ ما تسلیم نمود" (رومیان ۸:۳۲). خدایی که: هر گز ما را تنها نخواهد گذاشت و ترک نخواهد کرد. (عبرانیان ۱۳:۵) و " از غضب آینده خواهد رهانید " (اول تسالونیکیان ۱:۱۰). خدایی که: موافق رای خود ما را هدایت خواهد کرد بعد ما را به جلال خواهد رسانید. (مزمور ۷۳:۲۴) مردم از شنیدن سخنان سرشار از حکمتِ مرد سالخورده، که مستند بر حقایق ابدی و تغییر نا پذیرِ کلام خدا بود، به پا خاستند و با کف زدن های ممتد از او پشتیبانی کردند. سخنران که وضع را چنین دید، سر به زیر انداخت و راهِ خروج از سالنِ اجتماعات را پیش گرفت. خدا را شکر که پیر مرد آماده و مستعد بود تا به این امرِ خدا در کلامش، جامۀ عمل بپوشاند: "اگر کسی علت امید شما را می پرسد، همیشه آمادۀ جواب باشید" (اول پطرس ۳:۱۵).
نجات، آرامش و مشارکتِ حقیقی از جانب خداوند است در کتاب مقدس بارها دربارۀ این حقیقتِ روشن، که انسان هرگز قادر به نجات خود، از ورطۀ هولناکِ هلاکتِ ابدی که در انتظار اوست نمی باشد و تنها خداست که می تواند او را نجات بخشد، سخن به میان آمده است. ولی سوال در اینست که چگونه این فیضِ عظیمِ نجاتِ خدا در ما به مرحلۀ عمل درمی آید؟ در پاسخ، به کلام خدا که از الهام روح خدا بر نویسندگان آن به رشتۀ تحریر در آمده، مراجعه می کنیم و در آن می بینیم که برای عطای این فیض عظیم به ما، خدا (پدر پسر و روح القدس) پسر را که همذات و کلمۀ خدا است، به "شباهت آدمیان" به این دنیا فرستاد تا با مرگ بر صلیب تاوانِ گناه ما را به عوض ما که هرگز قادر به پرداخت آن نیستیم بپردازد! (فیلیپیان ۲ :۷-۱۱).
انجیل در این باره چنین شهادت می دهد: "در ابتداء کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. وکلمه جسم گردید میان ما ساکن شد پُر از فیض و راستی و جلال او را دیدیم جلالی شایستۀ پسر یگانۀ پدر" (یوحنا ۱:۱و ۱۴).، "خدا در جسم ظاهر شد"(اول تیموتائوس ۳:۱۶) و در مکاشفه می خوانیم: "دیدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبی سفید که سوارش امین و حق نام دارد و به عدل داوری، و جنگ می نماید ... و جامۀ خون آلود در بر دارد و نام او را کلمۀ خدا می خوانند" (مکاشفه ۱۹:۱۱-۱۳). همین کلمه، یعنی عیسی مسیح، از مریم باکره به دنیا آمد تا نجات کاملِ خداوند را به کسانی که به او ایمان بیاورند عطا فرماید و در شروعِ خدمتش اعلام فرمود: "توبه کنید و به انجیل ایمان بیاورید" (مرقس ۱:۱۵). نجاتِ حقیقی، توبه، برگشتن از زندگی گناه آلود به زندگی پاک و مقدس است، که خدا به هر کس که به عیسی مسیح ایمان بیاورد عطا می کند و او را از ورطۀ هولناکِ هلاکتِ ابدی نجات می دهد. مفهوم یوحنا ۳:۱۶ یعنی او را از قدرتِ تاریکی (اسارت گناه) می رهاند و به پادشاهی پسر عزیزش منتقل می کند. (کولسیان ۱:۱۳).
در این مرحله است که باید به وسیلۀ مطالعۀ دقیقِ کتاب مقدس و دعا، از تکیه بر خود، معلومات خود، از شیوۀ باطلی که از پدرانِ خود به ارث برده ایم، و از تکیه بر انسان، و مراسم و تشریفاتِ مذهبیِ دست بر داریم. مفهوم اول پطرس ۱:۱۸ ، و از مسیحِ زنده بشنویم که می فرماید: "نزد من بیایید، از من تعلیم یابید" که ملایم و افتاده دل هستم و در جانهای خویش آسایش خواهید یافت". آرامشِ حقیقی مفهوم ( متی ۱۱:۲۸) وقتی که در مطالعۀ انجیل نزد مسیح می آییم، عملاً از زندگیِ و تعلیمات او یاد می گیریم که فرمود: "من از جانب خود سخن نگفته ام، بلکه پدری که مرا فرستاده به من فرمان داد که چه بگویم و از چه سخن برانم. و من می دانم که فرمان او حیات جاویدان است. پس آنچه من می گویم درست همان چیزی است که پدر گفته است تا بگویم". (یوحنا ۱۲:۴۹ و ۵۰). بلی اینست آنچه از مسیح یاد می گیریم: مانند او خود را فروتن سازیم و از آنچه خدا در کتاب مقدس از ما میخواهد، اطاعت کنیم و بگوییم! تا خدا ما را که از "پیش معین فرمود به شکلِ پسرش درآئیم"، به تدریج به شکل او درآورد! (رومیان ۸:۲۹).
اطاعت از فرمانِ فوق، مشکلترین قدم برای رسیدن به: "انجام ایمان خود یعنی نجات خویش" (اول پطرس ۱:۹). یا فرایندِ نجات، که به نظر می رسد، همان تحقق یافتنِ وعدۀ عیسی مسیح باشد که در (مکاشفه ۳:۲۱) می دهد و می فرماید: "هر که غالب آید، او را حق نشستن با من بر تخت خودم خواهم بخشید، همان گونه که من غالب آمدم و با پدرم بر تخت او نشستم". متاسفانه اکثراً در این تلاش است که شکست می خوریم. زیرا غالب آمدن بر ارادۀ سرسختِ خود، به مراتب سخت تر از غالب آمدن بر گناه است! چاره چیست؟ چاره را خداوند در کلامش برای ما الهام فرموده است و آن اینست: "بدنهای خود را قربانیِ زندۀ مقدس پسندیدۀ خدا بگذرانید" (رومیان ۱۲:۱). کاش در اجرای این فرمانِ حیاتی از خدا "فیض در پی فیض" بیابیم، و الّا هرگز قادر به انجام این امر نخواهیم بود.
عطایِ فیضِ عظیمِ نجاتِ خداوند به اینجا ختم نمی شود، زیرا مسیح در فرمان بزرگ خود می فرماید: "بروید و همۀ قومها را شاگرد سازید ... تعلیم دهید که هر آنچه به شما فرمان داده ام، به جا آورند. اینک من هر روزه تا پایان این دنیا با شما هستم" مشارکتِ حقیقی (متی ۲۸:۱۹-۲۰). شاگرد ساختن آموزشِ کلام خدا و بشارت دادن است. معنیِ تعلیم هم، مراقبت در بکار بردنِ آنچه که عملاً از رهبر خود شنیده و دیده ایم می باشد! اینجا است که زندگیِ پولس رسول باید سرمشق زندگی ما باشد که می نویسد:"از من سرمشق بگیرید، چنانکه من از مسیح سرمشق می گیرم"(اول قرنتیان ۱۱:۱).
"هر گاه با مسیح مُردیم یقین می دانیم که با او زیست هم خواهیم کرد" (رومیان ۶:۸) آیا می دانیم معنیِ واقعیِ مردن با مسیح که بارها در کتاب انجیل تکرار شده است چیست؟ اگر بابِ ششمِ رساله به رومیان را دقیقاً مطالعه نمائیم، پی خواهیم برد که منظور مردن در آیۀ فوق، مردن نسبت به گناهانِ خود یا دست کشیدن از آنها می باشد. زیرا اساسِ انجیل، بر این حقیقت تابناك کلامِ خدا استوار است، که عیسی مسیح* داوطلبانه از طرف خدا، از آسمان به زمین آمد و مزد گناهان ما را که خدا موت تعیین کرده است، به نیابت و به جای ما با مرگ بر صلیب پرداخت. تا ما که به او ایمان می آوریم از موت روحانی برخیزیم و با او که پس از مرگ زنده شد، زنده شویم. (عیسی در زبان عبری به معنی نجات دهنده از گناه می باشد. اگر کسی در این دنیا، به این تنها چارۀ رهائی از گناه،یعنی عیسی مسیح خداوند ایمان نیاورد، تا ابد از خدا که "محبت است" (اول یوحنا ۴:۸). جدا و در عذاب جاودانی خواهد ماند).
بعضی خیال می کنند که این زنده شدن، همان زنده شدن در روز قیامت است، و راه سهل و آسانِ ایمان به مسیح، و بجا آوردن مراسم و تشریفات کلیساها را پیش می گیرند. غافل از اینکه، همچنانکه مسیح برای زنده کردن ما از موت، بر صلیب جان داد و زنده شد، ما نیز باید با فیض او "خود را انکار کرده، صلیب خود را برداریم،" و تمایلات، خواهشِ دل که دائم به طرفِ شرارت است، (پیدایش ۶:۵) از خود دور کنیم، و در پیِ مسیح روان شویم که می فرماید: "جدا از من هیچ نمی توانید کرد" (یوحنا ۱۵:۵). بنابراین با مسیح مردن، به معنی توبه از گناهان، برگشت به سوی او، با صلیب برداشتن و از جان گذشتن است که بسیار مشکل می باشد و تنها به یاری روح القدس که خدا در وقت ایمان آوردنِ ما به مسیح، در ما ساکن می گرداند، (اعمال رسولان ۱۱:۱۷) امکان پذیر است: روح القدس طبق درخواست ما، افکار ما را تحت کنترل خود می گیرد، و ما را به کلامِ مسیح که "روح و حیات" است (یوحنا ۶:۶۳)، رهنمون می سازد. مسیح در این باره می فرماید: "زیرا هر که به خاطر من جان خود را از دست بدهد، آن را باز خواهد یافت" (متی ۱۶:۲۵). در جائی دیگر در انجیل می خوانیم: "یک تن به خاطر همه مرد، پس همه مردند. و به خاطر همه مرد تا زندگان دیگر نه برای خود، بلکه برای آن کس زیست کنند که به خاطرشان مرد و برخاست" (دوم قرنتیان ۵:۱۵). آیا فکر نمی کنید که هم اکنون وقت آن رسیده است که با فیض مسیح: "هرگونه پلیدی و بدخواهی را" (یعقوب ۱:۲۱). از خود دور ساخته، و تا ابد با مسیحِ زنده زیست کنیم؟
"دل ثابت را در سلامتی کامل نگاه خواهی داشت زیرا بر تو توّکل دارد" (اشعیاء ۲۶:۳). اگر در زندگی خود راضی و قانع نیستیم، دلیلش اینست که هر چند مرّتب عبارتِ "توّکل بر خدا" را بر زبان می آوریم، ولی در حقیقت بر خود توّکل داریم و نه بر خدائی که آیۀ فوق را در کلامش برای ما الهام فرموده است! اشخاص زیادی هستند که از زندگی، شغل و حتی کلیسای خود ناراضی هستند و مرّتب در فکر عوض کردن محیطِ زندگی می باشند تا محیطی مطابقِ دلخواه خود بیابند. عیب این اشخاص به قولِ سقراط، اینست که به هر جائی که می روند، خود را به همراه می برند! این گفته حقیقتِ محض است. زیرا تغییر محیط هرگز ما را راضی و قانع نگاه نخواهد داشت بلکه اگر خواهشهایِ دلِ ما مطابق دلخواه خدا باشند، او ما را در هر جا و در هر حالی که باشیم قانع و راضی نگه خواهد داشت. چگونه؟
۱- با مطالعۀ دقیق کتاب مقدس و اطاعت از آن، به یاری روحِ خدا که آن را الهام فرموده است!در باب اول کتاب مقدس می خوانیم: "خدا انسان را به شباهت خود آفرید" چرا ؟ برای اینکه انسان بتواند او را بشناسد و بداند که: "خدا محبت است" (اول یوحنا ۴:۸). آن وقت با درکِ محبتِ او نسبت به خود، او را متقابلا محبت نماید. خدا در کلامش از ما می خواهد، با یادگیری کلام او، دیگران را با محبتِ بی قیاس او آشنا سازیم. در کلام خدا در این باره می خوانیم: "و آنچه را که در حضور گواهان بسیار از من شنیدی، به مردمان امینی بسپار که از عهدۀ آموزش دیگران نیز برآیند" (دوم تیموتائوس ۲:۲). ژنرال هَریسن، ژنرالی که در زمان جنگ دوم جهانی قرارداد صلح با ژاپن را امضاء کرد، در سن ۲۰ سالگی، خواندن کلام خدا را شروع کرد. او تا سن ۹۰ سالگی ۲۸۰ بار انجیل و۷۰ بار تورات را خوانده بود. دلِ و مغز این ژنرال پر از کلام خدا بود. بطوری که در بازنشستگی هم، مدت ۱۸ سال رئیس آموزشگاه مسیحی نظامی در آمریکا بود، او بدین وسیله خدا را متقابلاً محبت می نمود!
۲- با روز و شب تفکر کردن در کلام خدا: داود با الهام از خدا می نویسد: اگر روز و شب در شریعتِ خداوند، یعنی کلام خدا، تفکر کنیم هر آنچه می کنیم، نیک انجام خواهد بود (مزمور اول). پولس رسول هم با الهام از خدا می نویسد: "هر آنچه راست است، هر آنچه والاست، هر آنچه درست است، هر آنچه پاک است، هر آنچه دوست داشتنی و هر آنچه ستودنی است، بدان بیندیشید. اگر چیزی عالی است و شایان ستایش است در آن تامل کنید ... که خدای آرامش با شما خواهد بود" (فیلیپیان ۴:۸-۹).
۳- با نزدیک تر شدن به خدا. چگونه؟ با در نظر گرفتن و با هدایت و قدرتِ روح القدس در اجرایِ این دو امر خدا: ۱- "در فیض و شناخت خداوند و نجات دهنده ما عیسی مسیح نمو کنید " (دوم پطرس ۳:۱۸). ۲-"بالغ شده، به بلندایِ کاملِ قامتِ مسیح برسیم" (افسسیان ۴:۱۳). بکوشیم که هر روز خدا را بیشتر بشناسیم و با فیضِ او از گناه پاک، و به او نزدیکتر شویم. حال چه بهتر که هم اکنون با سراییدن سرودی از سرودنامۀ فارسی، او را که شایستۀ همه گونه حمد و ستایش است، با تمام دل و جان پرستش کنیم :
نزدیک شوم بر تو نزدیک شوم هر چند بود بر تو مشکل راهم
باز حمد کنم بر تو نزدیک شوم بر تو نزدیک شوم بر تو نزدیک شوم
هر گاه چو آواره در دشت روم سر را شبِ تیره بر سنگ نهم
در خواب رسم بر تو نزدیک شوم بر تو نزدیک شوم بر تو نزدیک شوم
در روز نامه ای این رویداد درج شده بود: یک خلبانِ هواپیما، پس از اوج گرفتن، صدای موش کوری را که داخل هواپیما شده بود می شنید، و می دانست که اگر موش وارد یکی از دستگاههای پا ئین آورندۀ هواپیما میشد، خطر سقوط حتمی است . او بیاد آورد که در کتابی خوانده بود که موش کورها در زیرِ زمین زندگی می کنند، اگر بالا برده شوند، می میرند. بنابراین هواپیما را بالا و بالاتر برد تا دیگر صدای موش شنیده نشد، خیالش راحت شد. وقتی که در فرودگاه هواپیما را پائین آورد، دیدند که موش مرده بود. راه حلِ خلبان برای رهائی از خطر، در قلمرو روحانیت نیز صادق است. با بالا و بالاتر رفتن به سوی خدا (رشد روحانی)، گناهانی از قبیل قانع نبودن، ترس، نگرانی و ناامیدی، موش هایی هستند که درونِ قلب ما لانه می کنند. تنها با اجرای سه راه حل زیرین می توان بر آنها غلبه یافت:
اول- مطالعۀ دقیقِ کلام خدا، درکِ حقایق آن و کمک به دیگران تا این حقایقِ آسمانی را درک کنند!
دوم - تفکر در اینکه: "نخست در پی پادشاهی خدا و انجام ارادۀ او باشیم" (متی ۶:۳۳). و دریابیم که زندگی و آنچه داریم از آنِ خداوند است، و می باید مطابقِ ارادۀ او، در خدمتِ او، و دیگران به کار رود.
سوم- عادت کنیم روزانه مدتی تنها، با کتاب مقدسِ باز، در راز ونیاز با خدا بسر بریم، تا (اشعیاء ۲۶:۳) در زندگی ما تحقق یابد. زیرا تنها در این صورت است که: "قوت تازه خواهیم یافت و مثل عقاب پرواز خواهیم کرد، خواهیم دوید و خسته نخواهیم شد، خواهیم خرامید و درمانده نخواهیم گردید" (اشعیاء ۴۰:۳۱). و در "موکبِ ظفرِ مسیح" به پیش خواهیم رفت!
چگونه می توانیم زندگی مسیحی وار داشته باشیم؟ برای داشتن زندگی مسیحی وار بعد از نجات یافتن، باید با تمام دل و جان از خدا بخواهیم تا این آرزویِ ما را برآورده سازد. زیرا او در کلامش می فرماید: "بخواهید که برای شما داده خواهد شد" (متی ۷:۷) سوال بسیار مهم که باید مطرح شود اینست، آیا با این دعای صمیمانه و از روی ایمان، آرزوی ما برآورده خواهد شد؟ البته، زیرا خدا چنین دعا را پاسخ می دهد. ولی نباید فراموش کنیم که هر وقت خدا کاری را شروع می کند، شیطان فورا به مخالفت بر می خیزد تا آن را بی اثر سازد. در این مورد هم او نمی خواهد ما را که سالها در چنگ او اسیر بودیم، از دست بدهد. بلکه مُدام با ما که "خدا از دنیای تاریکِ او رهانیده است" از در جنگ برآمده است! برای پیروزی در این نبردِ روحانیِ تنها چاره اینست که در ایمان خود به مسیحِ زنده، ثابت قدم بمانیم و "کلام او در ما بماند" (یوحنا ۱۵:۷). تا به وسیلۀ اطاعتِ دایم از او، از بدی بگریزیم در"پی پارسائی و دینداری ایمان و محبت و پایداری و ملایمت باشیم" (اول تیموتائوس ۶:۱۱).
جنگِ ما با انسانها نیست، بلکه با نیروهای حاکم بر این جهان تاریک و نیروهای شیطانی در آسمان. پس باید در رابطۀ خود با خداوند از قدرت عظیم او نیرو بگیریم و زرۀ کاملی را که او برای ما تهیه دیده است بپوشیم تا بتوانیم در مقابل نیرنگهای ابلیس ایستادگی نماییم. برای این منظور کمربند حقیقت بر کمر، جوشن بی گناهیِ مسیح بر تن، کفش آمادگی برای بشارت انجیل به پا، سپر ایمان را در بر گیریم، تا در مقابلِ تیرهای آتشین شیطان محفوظ بمانیم، کلاهخودِ نجات بر سر و شمشیر روح یعنی کلام خدا را در دست بگیریم. پیوسته برای همۀ مقدسان دعا کنیم (افسسیان۶ : ۱۳- ۱۸). مفهوم کاملِ این در فرصتی دیگر. مثلی است که، روزی شیطان، شیاطین را جمع کرد و از آنها پرسید: چگونه می توانیم مسیحیان را از رفتن به بهشت باز داریم؟ یکی گفت به آنها بگوییم که خدا وجود ندارد. دیگری گفت، بگوییم خدا محبت است و کسی را هلاک نخواهد کرد. سومی گفت اینها فایده ای ندارند. باید بگوئیم عجله ای در کار نیست! شیطان گفت این نقشه عالیست، و با آن اغلب مسیحیان را به دام خود می کشاند! مسیح در مثلِ قنطارها (متی ۲۵ : ۲۴-۳۰) این دام را فاش می سازد. در (لوقا ۱۸:۱) هم، می خواهد از دعا کردن باز نایستیم. و در (لوقا ۱۱: ۲۸) می فرماید: "خوشا به حال آنان که کلام خدا را بشنوند و آن را بجا بیاورند" !