پیشگویی اشعیای نبی در بارۀ صلیب مسیح: "او غمهای ما را بر خود گرفت و دردهای ما را بر خویش حمل نمود. و ما او را از جانب خدا زحمت کشیده و مضروب و مبتلا گمان بردیم (اشعیا ۵۳: ۴). و حال آنکه به سبب تقصیرهای ما مجروح و به سبب گناهان ما کوفته گردید و تادیب سلامتی ما بر وی آمد و از زخمهای او ما شفا یافتیم" (اشعیا ۵۳: ۵). این پیشگوئی، مانند برخی دیگر از پیشگوئی هایِ مشابه در کلام خدا، که یک پیشگوئی به دو رویداد مختلف در زمانهای مختلف اشاره دارد، این پیشگوئی هم، قسمت اول (آیۀ ۴) به شفای بیماران بوسیله عیسی مسیح قبل از صلیب اشاره دارد، قسمت آخر (آیۀ ۵) به جان نثاری او بر صلیب برای آمرزش گناهان، اشاره می کند!
در مورد اشاره به شفای بیماران قبل از آنکه مسیح مصلوب شود، در انجیل می خوانیم: "همان شب، عده زیادی از دیوانگان را نزد عیسی آوردند، و او با گفتن یک کلمه، تمام ارواح ناپاک را از وجود آنان بیرون کرد و تمام بیماران را شفا بخشید. به این وسیله، پیشگویی اشعیای نبی به انجام رسید: او ضعف های ما را برطرف کرد و مرضهای ما را از ما دور کرد" (متی ۸:۱۶-۱۷). این تفسیر در مورد شفای ضعف و مرض است که در تمام کتابهای مقدس به اشعیا ۵۳ آیه ۴ رفرنس داده شده است! قسمت آخر آیۀ ۵ که اشاره به آمرزش گناهان بوسیلۀ صلیبِ مسیح می باشد، اغلب موجب سوء تفاهم است. اینک با مراجعه به کلام خدا، و با طلبِ هدایت از روح القدس، مفهوم "از زخمهای او ما شفا یافتیم" روشن خواهد شد: در (اشعیا ۱:۵ و۱۸). می خوانیم: "چرا از گناهان خود دست بر نمی دارید؟ ... ای اسرائیل فکر و دلت تمام بیمار است. از سر تا پا مجروح و مضروب هستی ... بحث و جدل من با شما این است اگر گناهانتان به سرخی خون است...آنها را مانند پشم پاک می کنم" از این معلوم است زخمهای مسیح بر صلیب گناهان را پاک می کند!
- در (هوشع ۱۴:۴). می خوانیم: "خداوند می فرماید شما را از بت پرستی و بی ایمانی شفا خواهم داد و محبت من حدّ و مرزی نخواهد داشت" بت پرستی، بی ایمانی و سایر گناهان، مرض نیستند که محتاج شفا باشند، بلکه گناه، که محتاج آمرزش است، که در صورت توبه و ایمان به مسیحِ، و طلب آمرزش از خدا، بخشیده می شود! - باز هم در باره این شفا، در انجیل که به گونه ای تفسیر پیشگویی های تورات است، پطرس رسول آیۀ "از زخمهای او ما شفا یافتیم" را چنین تفسیر کرده است: "(مسیح) گناهان ما را در بدن خویش بر دار (صلیب) متحمل شد تا از گناه مرده شده به عدالت زیست نماییم که به ضربهای او شفا یافته اید از آنرو که مانندِ گوسفندانِ گمشده بودید لکن الحال بسوی شبان و اسقف جانهای خود برگشته اید". (اول پطرس ۲:۲۴-۲۵). از چی شفا یافته ایم؟ از نیش موتِ جاودانی (اول قرنتیان ۱۵:۵۶) نه از مرض در این دنیای فانی! می دانیم که معنی شفا یافتن، برگشتن به سلامتی است. در اینجا هم، معنی همان است. یعنی شفا یافتنِ درون ما، که عیسی مسیح می فرماید "بدیها همه از درون سرچشمه می گیرد و آدمی را نجس می سازد" (مرقس ۷:۲۳)، و برگشتن به "غسل تولد تازه و تازگی که از روح القدس است" (تیطس ۳:۵). یعنی زنده شدن از مرگ ابدی که بوسیله آدم به ما رسید و برگشتن به سوی زندگی جاودانی که بوسیله ایمان به عیسی مسیح به ما می رسد. (خلاصۀ رومیان ۵:۱۷). آیا با خواندن این تفسیرِ پطرس رسول، دل در درون ما نمی تپد؟ چنانکه دل آن دو شاگرد تپید وقتی به یاد آوردند، که عیسی مسیح در راه با آنان سخن می گفت و کتب مقدس را برایشان تفسیر می کرد؟ (لوقا ۲۴:۳۲).! با تفسیری چنین رسا که پطرس رسول با هدایت روح القدس، از پیشگویی اشعیای نبی کرده، نباید به مردم تعلیم داد مسیح بر روی صلیب بهای شفای ما را از امراض جسمی نیز پرداخته است.
آیا این به عقل درست در می آید؟ خدا که شفا دهنده (یهوه رافا) است و شفا تنها به دست او انجام می گیرد، به زمین بیاید و بر صلیب برود تا بهای شفا که از خود اوست، بپردازد؟ آیا این طرز فکر بر خلاف تعلیم انجیل در مورد صلیب نیست؟ در انجیل می خوانیم: مسیح "در اواخر عالم ظاهر شد تا به قربانی خود گناه را (نه مرض را) محو سازد" (عبرانیان ۹:۲۶). چگونه؟ "زمانی شما در گناهان خود مرده بودید، و هوسهای گناه آلود بر وجودتان مسلط بود. اما خدا شما را در حیات مسیح سهیم گرداند، زیرا همه گناهانتان را آمرزید، و سند محکومیت شما را که حاکی از نااطاعتی شما بود، از بین برد. خدا نامه اعمالتان را بر صلیب مسیح میخکوب کرد و همه گناهانتان را به حساب او گذاشت. به این ترتیب، قدرت شیطان را که شما را به گناه متهم می ساخت، در هم شکست. خدا به تمام مردم دنیا به روشنی نشان داد که مسیح بر روی صلیب بر شیطان چیره شده است؛ و شما به وسیله او، از تمام گناهان خود پاک شده اید" (کولسیان ۲:۱۳-۱۵). بلی، مسیح بجای ما بر صلیب مرد تا با ایمانِ به او، روح و روانمان که در اثر گناه مرده بود زنده شود. کتاب مقدس به زبان آشوری که یکی از زبانهای اصلی کتاب مقدس است کلمۀ نجات را زنده کردن ترجمه کرده است. بنابراین:با ایمان به قربانی مسیح بر صلیب، از موت که گناه در ما بوجود آورد، بر می خیزیم، و طبیعتی تازه به وسیلۀ روح القدس به خود می گیریم! نه اینکه جسما شفا می یابیم، که بعضی می پندارند و در بشارت به دیگران، معجزۀ شفای جسمی را پیش می کشند. غافل از اینکه مسیح بر ایمانی که با دیدن معجزاتش به وجود می آمد اعتماد نکرد (یوحنا ۲:۲۳-۲۴). ایمان از دیدن معجزه بوجود نمی آید بلکه از خدا (افسسیان ۲:۸). و از مسیح (عبرانیان ۱۲:۲).
مسیحیت بر اساسِ حقایقِ کلام خدا استوار است نه بر احساسات که متاسفانه در سالهایِ اخیر رواج زیادی پیدا کرده است. مردم از روی احساسات و بدون توبۀ حقیقی از گناهان، به عیسی مسیح ایمان می آورند و در خود نوعی خوشحالی و آرامش احساس می کنند که دوام زیادی ندارد. چرا؟ زیرا ایمان آنان بر حقایق کلام خدا متکی نیست، بلکه ایمانی است که با شنیدن از انسان در خود به وجود آورده اند (رومیان ۱:۲۱) (ایمان من در آری، ظاهری). ولی ایمانِ حقیقی ایمانی است که بوسیلۀ آن، پس از شنیدنِ کلام خدا، و به دل گرفتنِ حقایقِ آن، به عیسی مسیح "هدیه ای که با کلمات قابل توصیف نیست" (دوم قرنتیان ۹:۱۵) ایمان می آورند و حیاتِ جاوید نصیبشان می شود. در کلام خدا در بارۀ این حقیقتِ تابناک می خوانیم: "شهادت خدا اینست که او به ما حیات جاوید عطا کرده و این حیات در فرزند او عیسی مسیح است. روشن است که هر کس مسیح را دارد، به این حیات دسترسی دارد. اما هر که مسیح را ندارد، از این حیات بی بهره خواهد ماند." (اول یوحنا ۵:۱۲-۱۳) (ایمان خدادادی، باطنی) که ابدی است!
حال دوباره به کلام خدا مراجعه می کنیم تا ببینیم که این حیات، یا زندگی نو، چگونه در ما بوجود می آید. خود عیسی مسیح که برای بوجود آوردن این تحّول روحانی در ما، از آسمان به زمین آمد، این چگونگی را با مثالی بسیار ساده برای ما روشن می سازد و می فرماید: "درست همانگونه که صدای باد را می شنوی ولی نمی توانی بگویی از کجا می آید و به کجا می رود، در مورد تولد تازه نیز انسان نمی تواند پی ببرد که روح خدا آن را چگونه عطا می فرماید."(یوحنا ۳:۸) بنابر مثالِ فوق، هرچند که ما نمی دانیم باد از کجا می آید و به کجا می رود، ولی اثرات آن را می بینیم، در مورد تولد تازه نیز، هر چند نمی دانیم که این معجزه چگونه به انجام میرسد، ولی اثراتِ آن را در عوض شدنِ رفتار و گفتارِ شخص (طرز زندگی او) کاملاً محسوس است. زیرا: "اگر کسی در مسیح باشد خلقت تازه ایست. چیزهای کهنه درگذشت اینک همه چیز تازه شده است" (دوم قرنتیان ۵:۱۷). مفهوم در مسیح بودن اینست که او را نجات دهنده و مولای زندگی خود بدانیم و همواره از او اطاعت آیا خانواده و آشنایان ما، این تغییر اساسی را در زندگیِ روزمرۀ ما می بینند؟
سوال: مسیحیان چگونه دعا می کنند؟ دعا به بیان ساده، گفتگوی قلبی شخص با خدا است. بنابراین، دعای واقعی که پسندیدۀ خدا باشد، بیانِ احساس قلبی، افکار و خواسته های واقعی شخص به خداست، نه یک سری جملات حفظی و پیش ساخته. زیرا آنچه برای خدا ارزش دارد، احساس درونی ما است، نه آنچه به زبان می آوریم. در کلام خدا می خوانیم: "انسان به ظاهر می نگرد و خداوند بدل مینگرد" (اول سموئیل ۱۶:۷). و نه به جست و خیز ما! برای اینکه بتوانیم با خدا گفتگو نماییم، ابتدا لازم است بدانیم که آیا خدا ما را پذیرفته است؟ و آیا اجازه داریم به حضور او بیاییم؟ زیرا می دانیم که گناهکاریم، و بارها از اطاعتِ فرامین او سرپیچی نموده ایم! در نتیجه، گناهِ ما بین خدا و ما، مانع شده نمی گذارد، دعاهای ما هرچند با اصرار و یا با کلمات خاص و روزی چند بار باشند، به حضور خدا برسند. ولی خدا را شکر که عیسی مسیح، گناهان ما را بر دوش خود گرفت و با مرگ جانبازانۀ خود بر بالای صلیب رفت و راهِ ورود به درگاه خدا را برای هر کسی که به او ایمان می آورد گشود!
مسلماً هر کسی که به محبت بی حدّ وحصرِ خدا در کارِ عظیمِ نجاتِ خود پی برده باشد، نمی تواند جز با حالتِ ستایش، پرستش، قدردانی، فروتنی و اعتراف، به گناهان خود به حضور خدا بیاید. دعا با تشکر از خدا برای فیضِ نجات بوسیلۀ عیسی مسیح، دریافت برکات روحانی و نیازهای روزانه خود از او، شروع می شود. با درخواست برآوردن احتیاجات روحانی و جسمانی بیمارانِ کلیسا و مبشرین آن، به نام مسیح پایان می یابد. کلام خدا می فرماید: "دعای راستان پسندیده خدا است" و خداوند پرستشِ "با روح و راستی" را دوست دارد. پس هر دعایی که با تمام وجود، بدون ریاکاری، با فروتنی و از صمیم قلب، به پدر بوسیلۀ پسر با هدایت روح القدس (که غرایز ما را عوض می کند)، کرده شود، مقبول خدا خواهد شد. باید دانست دعای پسندیدۀ خدا محدود به زمان و مکان خاصی نیست او همه جا و همه وقت حاضر و ناظر است. بنابراین در هر وقت و در هر جا، طبق کلام خدا می توان خدا را در "زینتِ قدوسیّت" پرستید، و با او راز و نیاز کرد و از او برکت و قدرتِ لازم برای زندگیِ مسیحایی دریافت کرد. در سرود نامۀ فارسی سرودی داریم که چنین است:
وقتِ دعا وقتِ دعا که سازد از دنیا جدا دعوت کنادم بر پدر تا حاجتم سازد روا
گر غرقِ درد و محنتم راحت بود آندم مرا از امتحان گردم رها در وقتت ای وقتِ دعا
مشورت، پاکی و هدایت طلبید. به شرطی، دلی که توسط خون ریخته شدهً مسیح بر صلیب پاک و تسلیم شده به خدا، در کار باشد! البته هر شخص مسیحی علاوه بر شرکت در مجالس عبادتی و مجالس دعای هفتگی، باید وقت خاصی را در طول روز در نظر بگیرد (هر وقتی که برای او مناسب باشد) تا در تنهایًی با خدای خود در مطالعه کلام و دعا بر طبق کلام وقت بگذراند. زیرا کلام خدا، غذای روحانی و دعا، تنفس روحانی هر شخص مسیحی است. بدون داشتن غذای روحانی و تنفس روحانی، شخص از لحاظ روحانی بیمار و مسموم میشود و نمیتواند خدا را چنانکه باید در زندگی خود خشنود سازد.
مفهوم دشمنان خود را محبت نمایید چیست؟ در انجیل می خوانیم که عیسی مسیح می فرماید: "با شریر مقاومت مکنید، بلکه هر که به رخسار راست تو سیلی زند، دیگری را نیز به سوی او بگردان ... دشمنان خود را محبت نمایید، و برای لعن کنندگان خود برکت بطلبید و به آنانی که از شما نفرت کنند احسان کنید و به هر که به شما فحش دهد و جفا رساند دعای خیر کنید" (متی ۵:۳۹و۴۴). متاسفانه، این چند دستور بسیار حیاتی عیسی مسیح، برای کسانی که تحقیقات بنیادی در کلام خدا ندارند، اغلب موجب سوء تفاهم و حمل بر پذیرفتن زور و توسری خوردن شده و می شوند. برای رفع این سوء تفاهم، و روشن شدن حقیقت امر، لازم است، ابتدا به هدف زندگی و تعلیمات عیسی مسیح توجه کنیم: اگر کلام خدا را به دقت مورد مطالعه قرار دهیم، متوجه خواهیم شد که هدف آمدن مسیح به این دنیا (که باید هدف زندگی پیروان او نیز باشد)، اینست که انسان هایی را که در تاریکی روحانی و شرارت بسر می برند، به نور و حقیقت و انسانیت رهبری نماید. در آیات فوق میخوانیم: "با شریر مقاومت مکنید". چرا؟ برای اینکه پاسخ دادن شرارت با شرارت، تنها باعث ازدیاد روحیه شرارت، کدورت و انتقام جوئی می شود و در واقع، دردی را دوا نمی کند. ولی هر گاه با تحمل و محبت با کسی که بقول بسیاری بویی از انسانیت نبرده است رفتار می کنیم، او را عملاً متوجه مفهوم انسانیت و نجات می نماییم. انقلاب های بزرگ جهان در اصل برای ریشه کن کردن شرارت و ظلم به وقوع پیوسته اند. نتیجه چه شده؟ اشخاص شرور و ظالم از بین رفته اند، ولی کسانی که آنان را از بین بردند عملاً مرتکب قتل و ظلم شده اند، که در واقع، قتل و ظلم هنوز باقی مانده است. چرا؟ برای اینکه شرارت را با شرارت پاسخ گفته اند. بنابراین به منظور کمک و نجات دادن شریر است که مسیح دستور می دهد شرارت را با گذشت، محبت و فداکاری مغلوب سازیم.
همچنانکه در کلام خدا در این باره الهام شده است که: "مغلوب بدی مشو بلکه بدی را به نیکوئی مغلوب ساز" (رومیان ۱۲:۲۱). باید دانست که محبت کردن در مقابل شرارت و فروتنی در مقابل زور، نه تنها نشانه ضعف نیست بلکه قدرت، محبت و تحمل فوق انسانی می خواهد، زیرا مطابق عکس العمل طبیعی رفتار کردن، همیشه آسان تر است از تحمل و گذشت نمودن، انتقام گرفتن آسان تر است از بخشیدن و محبت کردن در مقابل بدی، دعای برکت کردن در مقابل پرخاش نمودن. بلی، فروتنی و محبت به عوض بدی، علاوه بر آنکه نشانه ضعف نیست، بلکه خبر از قدرتی مافوق طبیعی و روحانی می دهد، که از روح خدا - که در اثر ایمان به و اطاعت از سخنان عیسی مسیح در ایماندار ساکن می شود - سر چشمه می گیرد، و در حقیقت، این تنها اسلحه ایست که با آن می توان: "در اثر قدمهای مسیح رفتار نمود" اول پطرس ۲:۲۱. هدف عیسی مسیح هرگز از بین بردن گناهکار نیست، بلکه می خواهد گناه را از زندگی گناهکار برداشته او را پاک نماید. برای این کار سلاح محبت لازم است تا بوسیله آن ریشه گناه را بردارد، گناهکار را نجات بخشیده، او را تبدیل به انسانی واقعی آنچنانکه منظور نظر خدا است بنماید، و همین است مفهوم واقعی نجات: یعنی عیسی مسیح انسان را، در حالی که از گناه او متنفر است، محبت می نماید و از قید گناه آزاد ساخته جان او را نجات می بخشد. مفهوم "دشمنان خود را محبت نمایید". نیز همین است، یعنی رفتار کردن با آنان همچنانکه مسیح رفتار کرد. او نه تنها این دستور را به ما داد، بلکه قدم فراتر نهاد و دستور خود را به مرحله اجرا درآورد و "جان خود را در راه ما گناهکاران فدا کرد تا ما را به حضور خدا بیاورد" (اول پطرس ۳:۱۸).
در جائی دیگر می خوانیم: "زیرا بعید است که برای شخص عادل کسی بمیرد، هر چند در راه مرد نیکو ممکن است کسی جرات کند که بمیرد، لکن خدا محبت خود را در ما ثابت می کند از اینکه هنگامی که ما هنوز گناهکار بودیم مسیح در راه ما مرد" (رومیان ۷-۸). خود عیسی مسیح در این باره می فرماید: "من جان خود را مینهم تا آن را باز گیرم. کسی آن را از من نمی گیرد بلکه من خود آن را مینهم. قدرت دارم که آن را بنهم و قدرت دارم آن را باز گیرم. این حکم را از پدر خود یافتم" (یوحنا ۱۰:۱۸). بلی، عیسی مسیح با محبتی عظیم، فروتنی کامل و تحمل درد و شکنجۀ بی قیاس، مرگ روی صلیب را پذیرفت، تا میلیونها گناهکار و شرور، در اثر این محبت و فداکاری بی نظیر او، از گناهان خود برگشته، توبه نموده نجات یابند، و به افرادی امین، خدا دوست و فداکار تبدیل شوند. فیض مسیح همواره با شما باد.
انسانیت کهنهِ ما با او مصلوب شد (رومیان ۶: ۶). در کتاب مقدس می خوانیم: "مسیح قبل از آفرینش جهان ذبح شده بود" (مکاشفه ۱۳ :۸). (افسسیان۱: ۴). هر چند معنی کامل این را نمی توانیم بفهمیم، ولی آنچه مسلم است این است که مسیح می باید در وقت معین از زمان به صلیب کشیده شود و مصلوب شدن او در طول تاریخ به انجام برسد که دوهزار و هفده سال پیش به انجام رسید! مسیح سه روز بعد، با بدنِ آسمانی از قبر قیام کرد و این پیشگویی او: "چون من زنده ام شما هم خواهید زیست" به حقیقت پیوست (یوحنا ۱۹: ۱۴ )!
او بعد از چهل روز که بر شاگردان خود ظاهر می شد، به آسمان صعود نمود و "با پدر بر تخت او نشست" (مکاشفه ۳ :۲۱). بنابراین ایمانداران به مسیح می توانند بگویند که با مسیح مصلوب شده اند و زندگی جدید و جاودانی را از خدا دریافت داشته اند، و این تبریکِ عید شامل حال آنان نیز که از"یاران عیسی" می باشند (کارهای رسولان۴: ۱۳). و همانند پولس رسول می گویند: "با مسیح مصلوب شده ام، و دیگر من نیستم که زندگی می کنم، بلکه مسیح است که در من زندگی می کند، و این زندگی که اکنون در جسم می کنم، با ایمان به پسر خدا است که مرا محبت کرد و جان خود را به خاطر من داد" (غلاطیان ۲ :۲۰). عیسی مسیح می فرماید: "اگر کسی بخواهد پیرو من باشد باید دست از جان خود (طبیعت نفسانی) بشوید و صلیب خود را برداشته به دنبال من بیاید" (متی ۱۶: ۲۴). در زیر فیض مسیح!
عید قیام مسیح مبارک!
"کسی که از آن مسیح می گردد، تبدیل به شخص جدیدی می شود. او دیگر آن انسان قبلی نیست، او زندگی کاملاً تازه ای را آغاز کرده است"! (دوم قرنتیان ۵: ۱۷). و اینست مفهوم خلقت تازه در عالمِ مسیحیت. در انجیل می خوانیم: عیسی مسیح در دعای خود به "پدر" می گوید: "همان گونه که تو ای پدر در من هستی و من در تو. چنان کن که آنها نیز در ما باشند" (یوحنا ۱۷: ۲۱). (منظور کسانی است که به عیسی مسیح "پسر" ایمان می آورند). چقدر مشکل است درک این حقیقتِ حیاتیِ کلام خدا، و چقدر مشکلتر است اختصاص دادنِ آن به خودمان! ولی اگر کتاب مقدس را مطالعه کنیم، پی خواهیم برد که خدای واحد ("پدر"-"پسر"-"روح القدس") به آنانی که به مسیح ایمان می آورند "روح القدس" را عطا می کند. زیرا: "اگر کسی روح مسیح را نداشته باشد، او از آن مسیح نیست" (رومیان ۸: ۹)، و روح القدس آنان را خلقتی تازه عطا می فرماید. یعنی روح و روانِ تازه ای در آنان می آفریند و در رابطه با خدا قرار می دهد.
خدا را شکر که او از محبتِ بی کرانِ خود این فیض عظیم عطایِ خلقت تازه را به ما بخشیده است. هم اکنون بر ما است که با هدایتِ روح او، پس از تفکر در حقایق آسمانی فوق، زندگی حال و گذشتۀ خود را با هم مقایسه نمائیم. اگر فرقِ اساسی در آن نمی بینیم خواندن و یا شنیدنِ کلام خدا، در اثر نجوای روح القدس پی برده ایم که گناهکار هستیم و بارِ سنگینِ گناه خود را حس کرده ایم، چنانکه داود پیامبر آن را حس کرد و نوشت که در اثر سنگینیِ آن "استخوانهایم پوسیده می شد از نعره ای که تمامی روز می زدم. چونکه دست تو روز و شب بر من سنگین می بود رطوبتم به خشکیِ تابستان مبدل گردید" (مزمور ۳۲ :۳). بعد با هدایتِ روح القدس از مطالعۀ کتاب مقدس دریافت کرده ایم: "پسر انسان (عیسی مسیح) آمد تا گمشده (گناهکار) را بجوید و نجات بخشد" (لوقا ۱۹ :۱۰). آن وقت برای رهائی از زیرِ بار گناه خود، با پشیمانی به گناهکار بودن خود در دعا به خدا اقرار کرده ایم و به عیسی مسیح پس از توبه از گناه خود، ایمان آورده ایم، و بوسیلۀ روح القدس خلقتی تازه یافته ایم و تبدیل به شخص جدیدی شده ایم! اگر چنین تحّولی در ما بوجود نیامده است، "هان امروز روز نجات است.